سال دیگه؟!

تا الان به مدد این همه انرژی هسته ای و غیرهسته ای که گوشه کنار مملکت ریخته برق قطع بود.اون از قطعی های زمستون اینم از تابستون.

چرا یکی مث لوپتو که هیچوقت دوس نداشت از اینجا بره تو دلش افتاده که بره با سرنوشت جور دیگه بجنگه؟یه آدم کاملا مخالف ترک وطن حالا به جائی رسیده که می خواد بذاره بره بلکه بتونه یه چیزای جدیدیو تجربه کنه یه سختی هائیو به امید موفقیت بیشتر به جون بخره!نمی دونه سرنوشت چی پیش روش می ذاره اما اینو خوب می دونه خودش خیلی دخیله که چه جوری این سرنوشت رقم بخوره.یعنی میره؟

الان به ذهنش رسید که چقد دوس داره یه case عالی واسه داداشیش پیدا کنه و البته اونو هم راضی کنه به امر خطیر Marriage!چند وقتی یکیو بدش نیومده بود جور کنه اما امروز بهش مشکوک شده قریب به یقین طرف قبلا قاپیده شده است!لوپتو وقتی ام اراده می کنه با شرمندگی میزنه به کاهدون!البته کاه که دور از انصافه که اگه بود می موند!آخه بی جنبه یکم دندون رو جیگر می ذاشتی لوپتو رو می دیدی تو رو پیشنهاد می داد به داداشیش حالا می دیدی نتیجه چی می شد که اگه جوش نمی خورد هلک هولوک می رفتی به این آقاهه اوکی می دادی!دخترم دخترای قدیم!

سال دیگه این موقع لوپتو کجاس؟چه می کنه؟