کارآموز،کلاس زبان،کیک یزدی!

۱-عرضم به حضور انورتون لوپتو از امروز یه دونه کارآموز واسش اومده.ایشونو یکی از اقوام دودو معرفی کرده بود.چند ماه پیش طرف زنگ می زنه به دودو که اگه هنوز فلان شرکت کار می کنی ببین تو واحد رایانه تون کارآموز می پذیرن؟دودو هم میگه "والا اونجا که دیگه نیستم" سپس بادی به غبغب انداخته و میگه "اما لوپتوئی دارم شدید IT Girl حالا بروم ریش نداشته ای گرو بذارم نزدش بلکه مقبول افتد" خلاصه دودو قضیه رو به لوپتو گفت و مقبول افتاد و نتیجه این شد که گفتم.این حضور یه موجود دیگه در کنار لوپتو تو واحد کلی بهش روحیه می ده.درسته که طرف آکبنده ذهنش تو کار و باید بالا سرش باشه و آموزشش بده اما قوت قلبیه طوری که لوپتو کلی پروژه اساسی تعریف کرده که با حضور این بنده خدا می خواد استارتشو بزنه حالا همه می گن مگه این که کارآموزا تو این شرکت طرحی نو دراندازن.می بینین بچه ام چقد ساده اس؟

۲-لوپتو امروز ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر جهت حضور در امتحان تعیین سطح دوره IELTS از شرکت خارج شد.دیروز بعد شرکت با دودو رفت و ثبت نام کرد.خلاصه امتحان رو داد.این بشر تو این مدت همش سستی می کرد در این فقره و امروز خیلی کیفور گشته که بالاخره قورتش داد...قورباغه رو نه...امتحانو،آخه هر وقتم اسم تعیین سطح می شد یکم هول برش می داشت از طرفی دو سال بطور جدی دور و بر زبان نپلکیده از طرفی ام می گفت نکنه ردش کنن جلو دودو ضایع شه و کل تفکرات دودو در مورد سطح زبان لوپتو زایل شه،اما دیگه چقد تعلل؟ضایع شدنی است غیر قابل اجتناب!تازه موقع مراجعت به شرکت تو یه فروشگاه ZARA چیزای خوشگلی دید و دلش خواست

۳-لوپتو امروز بعد شرکت میره فرشته شو ببینه.مادری رو می گه دیگه!دیروزم رفتش با دودو مدارک O University رو پست کنه.چون از ساعت مرخصی بانکش استفاده می کرد هنوز وقت داشت لذا بعد اتمام کارشون یه سر رفت از عابر بانک پول گرفت بعد یه جوراب فروشی اون بغل بود رفتش و یه دونه socks به نیت مادری خرید که امروز می بره واسش.مادری کیک یزدی و باقلوا و کلی چیز میز گیاهی واسش گذاشته کنار!

۴-لوپتو باتفاق دودو دیشب یه مشاوره تلفنی دادن به یه بنده خدائی واسه ازدواج حالا سر فرصت می گه قضیه شو.

۵-لوپتو اینو باز باید بگه که خیلی خوشحاله بالاخره تنبلی رو گذاشت کنار و واسه زبان اقدام کرد.در حال حاضر شدید آمادگی داره واسه خوندنش.امتحان Listening و Grammar بودش.حدود ۱۰۰ تا سوال از مورد اول و فک کنم ۷۵ تا دومی تو حدودا ۵۰ دقیقه.لوپتو هم قربونش برم دریغ از یه ابسیلون مطالعه قبلی.این لوپتو از قبل عید قراره بره واسه زبان.قبل عید خودش رو مود نبود می دونس اگه بره هم صرفا تو دودر بایستی با دودو هستش و نتیجه ای نخواهد داشت.لذا نرفت و گذاشت هر وقت دلش خواست بره که اونم کشید به الان.

۶-دیگه اینکه مامان و پدرجون دودو یه پیشنهادای قاقولی دادن به این دو تا.لوپتو هم که بی جنبه می خواد دنبالشو بگیره آخه این دودو خیلی مظلومه،زیاد تو بعضی باغات سیر نمی کنه.لذا لوپتو باید مدیریت اوضاع رو به دست بگیره.امیدواره OK شه.خوب خیلی خوب می شه اگه بشه

پ.ن۱.کارآموز چند دقیقه قبل رفت.تپل،همکار لوپتو اومده می پرسه ایشون توصیه نامه داشته؟لوپتو می گه"نه" تو دلش می گه بابا انگار حرف لوپتو هم خوب خریدار داره تو این شرکت!

پ.ن۲.امروز پیرو درخواست دیروز آقای حسابرس لوپتو حلقه شو انداخت دستش که به آقا نشون بده.نه اینکه ایشون قبلا دیده تو دست لوپتو و هوس کرده واسه بانو ابتیاع کنه.امروز می گه خیلی قشنگه حلقه ات اما گرونه نمی تونم بخرم حالا بعدا می گیرم آدرسشو.نه اینکه لوپتو خیلی ام علاقه داره از طرحاش کپی برداری بشه.